تو کیستی که ز دستت بهار می‌ریزد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
==متن شعر==
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|تو کیستی که ز دستت بهار می‌ریزد|بهار در قدمت برگ و بار می‌ریزد}}
{{ب|تو کیستی که ز دستت بهار می‌ ریزد|بهار در قدمت برگ و بار می‌ ریزد}}
{{ب|ز چشم گرم تو خورشید، نور می‌گیرد|چو مِهرِ روی تو بر شام تار می‌ریزد}}
{{ب|ز چشم گرم تو خورشید نور می‌ گیرد|چو مهرِ روی تو بر شام تار می‌ ریزد}}
{{ب|به زیر پای تو، ای یاس گلشن یاسین|نسیم عشق، گل انتظار می‌ریزد}}
{{ب|به زیر پای تو ای یاس گلشن یاسین|نسیم عشق گل انتظار می‌ ریزد}}
{{ب|چو عطر آمدنت را به سینه می‌کارند،|ز روی آینۀ دل، غبار می‌ریزد}}
{{ب|چو عطر آمدنت را به سینه می‌ کارند|ز روی آینه دل غبار می‌ریزد}}
{{ب|به باغ، حضرت گل دست و روی می‌شوید|چو طرح یاد تو در جویبار می‌ریزد}}
{{ب|به باغ حضرت گل دست و روی می‌ شوید|چو طرح یاد تو در جویبار می‌ ریزد}}
{{ب|نگاه عاطفه از بس به انتظار نشست|ز دست هر مژه‌اش آبشار می‌ریزد}}
{{ب|نگاه عاطفه از بس به انتظار نشست|ز دست هر مژه‌ اش آبشار می‌ ریزد}}
{{ب|چراغ گل به شبستان باغ می‌تابد|چو اشک شوق تو، بر لاله‌زار می‌ریزد}}
{{ب|چراغ گل به شبستان باغ می‌تابد|چو اشک شوق تو بر لاله‌ زار می‌ ریزد}}
{{ب|تو سر رسیدی و از شوق، گیسوان درخت|به روی آینۀ چشمه‌سار می‌ریزد}}
{{ب|تو سر رسیدی و از شوق گیسوان درخت|به روی آینۀ چشمه‌ سار می‌ ریزد}}
{{ب|شمیم نام تو وقتی سفر کند با باد|گلاب از نفس روزگار می‌ریزد}}
{{ب|شمیم نام تو وقتی سفر کند با باد|گلاب از نفس روزگار می‌ ریزد}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


[[رده:شعر با موضوع حضرت زهرا(س)]]
[[رده:شعر با موضوع حضرت زهرا(س)]]

نسخهٔ ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۱

تو کیستی که ز دستت بهار می‌ ریزد از
غلامرضا شکوهی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت زهرا(س)

متن شعر

تو کیستی که ز دستت بهار می‌ ریزدبهار در قدمت برگ و بار می‌ ریزد
ز چشم گرم تو خورشید نور می‌ گیردچو مهرِ روی تو بر شام تار می‌ ریزد
به زیر پای تو ای یاس گلشن یاسیننسیم عشق گل انتظار می‌ ریزد
چو عطر آمدنت را به سینه می‌ کارندز روی آینه دل غبار می‌ریزد
به باغ حضرت گل دست و روی می‌ شویدچو طرح یاد تو در جویبار می‌ ریزد
نگاه عاطفه از بس به انتظار نشستز دست هر مژه‌ اش آبشار می‌ ریزد
چراغ گل به شبستان باغ می‌تابدچو اشک شوق تو بر لاله‌ زار می‌ ریزد
تو سر رسیدی و از شوق گیسوان درختبه روی آینۀ چشمه‌ سار می‌ ریزد
شمیم نام تو وقتی سفر کند با بادگلاب از نفس روزگار می‌ ریزد