تو کیستی که ز دستت بهار می‌ریزد

از ویکی تراث

تو کیستی که ز دستت بهار می‌ ریزد از
غلامرضا شکوهی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت زهرا(س)


تو کیستی که ز دستت بهار می‌ ریزدبهار در قدمت برگ و بار می‌ ریزد
ز چشم گرم تو خورشید نور می‌ گیردچو مهرِ روی تو بر شام تار می‌ ریزد
به زیر پای تو ای یاس گلشن یاسیننسیم عشق گل انتظار می‌ ریزد
چو عطر آمدنت را به سینه می‌ کارندز روی آینه دل غبار می‌ریزد
به باغ حضرت گل دست و روی می‌ شویدچو طرح یاد تو در جویبار می‌ ریزد
نگاه عاطفه از بس به انتظار نشستز دست هر مژه‌ اش آبشار می‌ ریزد
چراغ گل به شبستان باغ می‌تابدچو اشک شوق تو بر لاله‌ زار می‌ ریزد
تو سر رسیدی و از شوق گیسوان درختبه روی آینۀ چشمه‌ سار می‌ ریزد
شمیم نام تو وقتی سفر کند با بادگلاب از نفس روزگار می‌ ریزد