آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌ام: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌ام | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =علی انسانی | قالب =غزل | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | موضوع =حضرت زهرا(س) | مناسبت =فاطمیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیا...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌ام
  | مطلع=آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌ام
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = علی انسانی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =علی انسانی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  |قالب = غزل
  | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | موضوع =حضرت زهرا(س)
|موضوع =
  | مناسبت =فاطمیه
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۸بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌ام''' مطلع شعری از [[علی انسانی]] در گونه مصیبت درباره حضرت زهرا(س) است. این شعر در قالب غزل در هشت بیت با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌ام|بیزار از جوانی و، از زندگانی‌ام}}
{{ب|آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌ام|بیزار از جوانی و، از زندگانی‌ام}}
خط ۲۸: خط ۲۵:
{{ب|سوزنده‌تر ز آتش غم، غربت علی‌ست|ای مرگ مانده‌ام که ز غم‌ها رهانی‌ام}}
{{ب|سوزنده‌تر ز آتش غم، غربت علی‌ست|ای مرگ مانده‌ام که ز غم‌ها رهانی‌ام}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت زهرا(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۱

آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌ام از
علی انسانی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
آزار داده‌اند ز بس در جوانی‌امبیزار از جوانی و، از زندگانی‌ام
جانانه‌ام که رفت؛ چرا جان نمی‌رودای مرگ، همتی که به جانان رسانی‌ام
هر شب به یاد ماه رُخت تا سحرگهانهر اختری‌ست شاهد اخترفشانی‌ام
بر تیرهای کینه سپر گشت سینه‌امآرم گواه پیش تو پشت کمانی‌ام
یاری ز مرگ می‌طلبم، غربتم ببینامت پس از تو کرد عجب قدردانی‌ام
موی سپید و فصل جوانی خبر دهدکز هجر خود به روز سیه می‌نشانی‌ام
دیوار می‌کند کمکم، راه می‌رومدیگر مپرس از من و از ناتوانی‌ام
سوزنده‌تر ز آتش غم، غربت علی‌ستای مرگ مانده‌ام که ز غم‌ها رهانی‌ام