از بستر بیماری خود پا شدنی نیست: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =از بستر بیماری خود پا شدنی نیست | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =اعظم سعادتمند | قالب = غزل | وزن =مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن | موضوع =حضرت معصومه(س) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
  | مطلع=از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = اعظم سعادتمند
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =اعظم سعادتمند
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  |قالب =غزل
  | وزن =مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
  |وزن = مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
  | موضوع =حضرت معصومه(س)
  |موضوع = حضرت معصومه(س)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات = ۶بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''از بستر بیماری خود پا شدنی نیست''' مطلع شعری توسل گونه از سروده های شاعر آیینی، [[اعظم سعادتمند]] درباره حضرت معصومه(س) است. این شعر آیینی در قالب غزل و در وزن مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن در شش بیت سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|از بستر بیماری خود پا شدنی نیست|بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست}}
{{ب|از بستر بیماری خود پا شدنی نیست|بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست}}
خط ۲۶: خط ۲۳:
{{ب|رخصت بده بانوی عزیزم بنویسم|بی عطر حرم، چشم غزل وا شدنی نیست}}
{{ب|رخصت بده بانوی عزیزم بنویسم|بی عطر حرم، چشم غزل وا شدنی نیست}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت معصومه(س)]]
[[رده:شعر در قالب غزل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۶

از بستر بیماری خود پا شدنی نیست از
اعظم سعادتمند



در قالب غزل

با وزن مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن

موضوع: حضرت معصومه(س)
از بستر بیماری خود پا شدنی نیستبی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
رفتیم به دیدار حکیمان و طبیبانگفتند که با دانش آن‌ها، شدنی نیست
این زخم که بر پیکر ما دست خودی زدآنقدر عمیق است که حاشا شدنی نیست
کُند است چنان رفتن هر ثانیه، انگارشب، این شب عقرب‌زده، فردا شدنی نیست
هرقدر که پیراهن گلدار بپوشدبی نور شما باغچه زیبا شدنی نیست
رخصت بده بانوی عزیزم بنویسمبی عطر حرم، چشم غزل وا شدنی نیست