ادبیات آیینی:ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی تراث
    بدون خلاصۀ ویرایش
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۱: خط ۱:
    {{جعبه اطلاعات شعر
    {{سرصفحه
      | عنوان =ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
      | مطلع=ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
      | تصویر =  
      | نام شعر=حیرانم هنوز
      | توضیح تصویر =  
      | شاعر = کاظم بهمنی
      | نام شعر =حیرانم هنوز
      | مصحح =  
      | نام شاعر =کاظم بهمنی
      | بخشی از دیوان =
      | قالب =غزل
      |قالب =غزل
      | وزن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
      |وزن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
      | موضوع =حضرت رقیه(س)
      |موضوع = حضرت رقیه(س)
      | مناسبت =
      | قبلی =
      | زمان سرایش = معاصر
    | بعدی =  
      | زبان = فارسی
      | سال خورشیدی =  
      | تعداد ابیات =۸بیت
      | سال میلادی =
      | منبع =  
      | سال قمری =  
      | یادداشت =
    }}
    }}
    '''ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت''' را شاعر آیینی [[کاظم بهمنی]] درباره حضرت رقیه(س) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در هشت بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن می‌باشد.
    ==متن شعر==
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت|کربلا از من عموی مهربانم را گرفت}}
    {{ب|ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت|کربلا از من عموی مهربانم را گرفت}}
    خط ۲۵: خط ۲۲:
    {{ب|تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید|آن مَلک آهی کشید و بعد جانم را گرفت}}
    {{ب|تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید|آن مَلک آهی کشید و بعد جانم را گرفت}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    ==پانویس==
    ==منابع==
    [[رده:شعرهای درباره حضرت رقیه(س)]]

    نسخهٔ ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۵۵

    ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت حیرانم هنوز از
    کاظم بهمنی



    در قالب غزل

    با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

    موضوع: حضرت رقیه(س)
    ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفتکربلا از من عموی مهربانم را گرفت
    وقت دلتنگی همیشه او کنارم می‌نشستبی‌وفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت
    روز عاشورا چه روزی بود؟ حیرانم هنوزجانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت
    خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگدرد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت
    تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسیدآن مَلک آهی کشید و بعد جانم را گرفت