شاهی که جان سپرد و به سر افسرش نبود: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =شاهی که جان سپرد و به سر افسرش نبود | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =ترکی شیرازی | قالب =غزل | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیا...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =شاهی که جان سپرد و به سر افسرش نبود
  | مطلع=شاهی که جان سپرد و به سر افسرش نبود
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = ترکی شیرازی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =ترکی شیرازی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  |قالب = غزل
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
  |وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |موضوع = امام حسین(ع)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۹بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''شاهی که جان سپرد و به سر افسرش نبود''' را شاعر آیینی [[ترکی شیرازی]] درباره امام حسین(ع) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در نه بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|شاهی که جان سپرد و به سر افسرش نبود|جز خاک گرم کرببلا، بسترش نبود}}
{{ب|شاهی که جان سپرد و به سر افسرش نبود|جز خاک گرم کرببلا، بسترش نبود}}
خط ۲۹: خط ۲۶:
{{ب|آه از دمی! که زینب‌ کبری ز کربلا|می‌رفت شام و کوفه و دل در برش نبود}}
{{ب|آه از دمی! که زینب‌ کبری ز کربلا|می‌رفت شام و کوفه و دل در برش نبود}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت زینب(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۸

شاهی که جان سپرد و به سر افسرش نبود از
ترکی شیرازی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: امام حسین(ع)
شاهی که جان سپرد و به سر افسرش نبودجز خاک گرم کرببلا، بسترش نبود
لب‌تشنه جان سپُرد، میان دو نهر آبگویا که آب، مَهریۀ مادرش نبود
در حال احتضار به هر سو نظر نمودغیر از سنان و شمر، کسی بر سرش نبود
بر سینه‌‌اش که داشت، فزون از ستاره، زخمزخمی چو زخمِ داغِ علی اکبرش نبود
از بس رسیده بود به جسمش، سنان و تیرجای درست، در همۀ پیکرش نبود
پوشیده بود بر تن خود، کهنه پیرهنآن جامه بعد کشته شدن، در برش نبود
احساس بین که او به غمستان کربلاغیر از غم سکینه، غم دیگرش نبود
شمر لعین بُرید سرش را ز تن، مگرخوف از خدا و شرم ز پیغمبرش نبود؟
آه از دمی! که زینب‌ کبری ز کربلامی‌رفت شام و کوفه و دل در برش نبود