در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =امید مهدی‌نژاد | قالب =غزل | وزن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن | موضوع =زیارت اربعین | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعد...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا
  | مطلع=در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = امید مهدی‌نژاد
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =امید مهدی‌نژاد
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  |قالب =غزل
  | وزن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
  |وزن = فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
  | موضوع =زیارت اربعین
  |موضوع = زیارت اربعین
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۸بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا''' را شاعر آیینی [[امید مهدی‌نژاد]] درباره زیارت اربعین سروده است. این شعر آیینی در گونه زیارت و در هشت بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا|می‌روم وادی به وادی رو به سوی کربلا}}
{{ب|در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا|می‌روم وادی به وادی رو به سوی کربلا}}
خط ۲۸: خط ۲۶:
{{ب|در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟|«بر مشامم می‎رسد هر لحظه بوی کربلا»}}
{{ب|در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟|«بر مشامم می‎رسد هر لحظه بوی کربلا»}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع زیارت اربعین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۰

در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا از
امید مهدی‌نژاد



در قالب غزل

با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

موضوع: زیارت اربعین


در سرم پیچیده باری های و هوی کربلامی‌روم وادی به وادی رو به سوی کربلا
می‌روم افتان و خیزان، از دل بن‌بست‌هاجاده‌ای پیدا کنم تا جست‎‌وجوی کربلا
تشنگی می‌بارد از ابرِ سترون، می‌رومتا بنوشم جرعه آبی از سبوی کربلا
ترسم این بیراهه‌ها با خویش مشغولم کنند«بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
من نمی‌دانم کی‌ام یا از کجایم، هر چه هستآب‌رو می‌آورم از خاک کوی کربلا
مانده در گوشم صدای پای «هل من ناصر»یخواهم اکنون تا شوم لبیک‌گوی کربلا
بغض تاریخم، نباید در خودم ویران شومباید آوازی بخوانم با گلوی کربلا
در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟«بر مشامم می‎رسد هر لحظه بوی کربلا»