دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید''' ترکیب بند عاشورایی از ملامحسن فیض کاشانی از شاعران و عالمان قرن یازدهم است. == معرفی == شعر دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید بند اول از ترکیب بند عاشورایی از ملا محسن (۱۰۰۷-۱۰۹۱ق) ملقب به فیض کاش...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
'''دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید''' [[ترکیب بند]] عاشورایی از ملامحسن [[فیض کاشانی]] از شاعران و عالمان قرن یازدهم است.
{{سرصفحه
| مطلع=دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید
| نام شعر=
| شاعر = فیض کاشانی
| مصحح =
| بخشی از دیوان =
|قالب =ترکیب بند
|وزن =
|موضوع =
| قبلی =
| بعدی =
| سال خورشیدی =
| سال میلادی =
| سال قمری =
| یادداشت =
}}


== معرفی ==
شعر دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید [[بند اول]] از ترکیب بند عاشورایی از ملا محسن (۱۰۰۷-۱۰۹۱ق) ملقب به فیض کاشانی است. فیض کاشانی در [[فقه]] و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر [[قرآن]] و [[شعر]] و ادب آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذارده‌است. از فیض کاشانی [[دیوان شعری]] به جا مانده است که شامل سیزده هزار [[بیت]] از [[اشعار]] او است. این ترکیب بند آیینی راجع به [[مرثیه]] [[امام حسین(ع)]] در روز [[عاشورا]] است.
== متن شعر ==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید|دگر شد وقت آن ماتم که هرکس در جهان گرید}}
{{ب|دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید|دگر شد وقت آن ماتم که هرکس در جهان گرید}}
خط ۱۵: خط ۲۶:
{{ب|فتاده آل پیغمبر میان خاک وخون بی‌سر|بیا و خاک کن بر سر، روان کن خون زچشم تر}}
{{ب|فتاده آل پیغمبر میان خاک وخون بی‌سر|بیا و خاک کن بر سر، روان کن خون زچشم تر}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
== پانویس ==
==منابع==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۵۲

دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید از
فیض کاشانی



در قالب ترکیب بند


دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گریددگر شد وقت آن ماتم که هرکس در جهان گرید
دگر شد وقت آن ماتم که شور از بحر برخیزددگر شد وقت آن ماتم که صحرا بی‌امان گرید
به سمع کوه اگر آید حدیث ظلم اهل البیتبلرزد کوه و بشکافد به حال خاندان گرید
ز دشت کربلا هرکس که یاد آرد بگرید خونکه خاکش ذره ذره روز و شب بر کشتگان گرید
به بستان گر برد باد صبا پیغام اهل البیتچنین نالد پریشان سرو هم بر سروان گرید
ز دشت کربلا سوی گلستان گر وزد بادیشود گل بار دیگر غنچه و در گلستان گرید
زحال زار گل زار نبّوت گر خبر یابددگر بلبل بر‌ آن گلدستۀ باغ جنان گرید
فتاده آل پیغمبر میان خاک وخون بی‌سربیا و خاک کن بر سر، روان کن خون زچشم تر