روی دستان پدر بی‌تابی ما را ببین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان = روی دستان پدر بی‌تابیِ ما را ببین | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر = رضا قاسمی | قالب = غزل | وزن =مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن | موضوع = علی اصغر(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد اب...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان = روی دستان پدر بی‌تابیِ ما را ببین
  | مطلع=روی دستان پدر بی‌تابیِ ما را ببین
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = رضا قاسمی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر = رضا قاسمی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
  |قالب =غزل
  | وزن =مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
  |وزن = مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
  | موضوع = علی اصغر(ع)
  |موضوع = علی اصغر(ع)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
| بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۶ بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''روی دستان پدر بی‌تابیِ ما را ببین''' را [[رضا قاسمی]] درباره حضرت علی اصغر(ع) در ده بیت سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه با وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|روی دستان پدر بی‌تابیِ ما را ببین|لااقل از آن بلندی رنگِ دریا را ببین}}
{{ب|روی دستان پدر بی‌تابیِ ما را ببین|لااقل از آن بلندی رنگِ دریا را ببین}}
خط ۳۰: خط ۲۸:
{{ب|چشم خود را باز کن ای شیرخوار غیرتی|آه، ای مَردَم؛ کنارم بی حیاها را ببین}}
{{ب|چشم خود را باز کن ای شیرخوار غیرتی|آه، ای مَردَم؛ کنارم بی حیاها را ببین}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع حضرت علی اصغر(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۴

روی دستان پدر بی‌تابیِ ما را ببین از
رضا قاسمی



در قالب غزل

با وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

موضوع: علی اصغر(ع)


روی دستان پدر بی‌تابیِ ما را ببینلااقل از آن بلندی رنگِ دریا را ببین
رازقِ دنیا به مشتی بی سر و پا رو زدهآب شد آب از خجالت؛ کار دنیا را ببین
این طرف خشکیده لب‌های تمام بچه‌هااسب‌هاشان نیز سیرابند، آنجا را ببین
تیر خوردی جای شیر و مادرت شرمنده شدبدتر از حال دل من، حال بابا را ببین
خون حلقت جوهر و تیر سه شعبه شد قلمثبت شد داغت؛ بساطِ مُهر و امضا را ببین
می‌روی پیش کسی که هیچ کس او را ندیدجای ما هم محسنِ امّ‌ابیها را ببین
تا که دیدم روی نی رفتی به خود گفتم رباباصغرت شد مثل اکبر؛ قد و بالا را ببین
نیزه‌ات را برد تا پیش عمویت نیزه‌دارخواست سیرابت کند؛ چشمان سقا را ببین
بر سرت دارند قیمت می‌گذارند آن طرفپای خود ای رونق بازار، دعوا را ببین
چشم خود را باز کن ای شیرخوار غیرتیآه، ای مَردَم؛ کنارم بی حیاها را ببین