سوار گمشده را از میان راه گرفتی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۵: خط ۱۵:
  | یادداشت =
  | یادداشت =
}}
}}
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|سوار گمشده را از میان راه گرفتی|چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی}}
{{ب|من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم|مرا به تیر نگاهی تو بی‌سپاه گرفتی}}
{{ب|چگونه آب نگردم؟ که دست یخ‌زده‌ام را|دویدی و نرسیده به خیمه‌گاه گرفتی}}
{{ب|چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود|حسین فاطمه می‌گفتم اشتباه گرفتی}}
{{ب|شنیده‌ام که تو نوحی نه، مهربان‌تر از اویی|که حُرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی}}
{{ب|نشانده‌ای به لبانت، چنان تبسم گرمی|که از دلِ نگرانم مجال آه گرفتی}}
{{ب|چه کرده‌ام، که سرم را گرفته‌ای تو به دامن؟|چه شد که دست مرا از میان راه گرفتی؟}}
{{ب|به روی من تو چنان عاشقانه دست کشیدی|که شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی}}
{{پایان شعر}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۲

سوار گمشده را از میان راه گرفتی از
قاسم صرافان



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: حر بن یزید ریاحی(ع)


متن شعر

سوار گمشده را از میان راه گرفتیچه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرممرا به تیر نگاهی تو بی‌سپاه گرفتی
چگونه آب نگردم؟ که دست یخ‌زده‌ام رادویدی و نرسیده به خیمه‌گاه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بودحسین فاطمه می‌گفتم اشتباه گرفتی
شنیده‌ام که تو نوحی نه، مهربان‌تر از اوییکه حُرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
نشانده‌ای به لبانت، چنان تبسم گرمیکه از دلِ نگرانم مجال آه گرفتی
چه کرده‌ام، که سرم را گرفته‌ای تو به دامن؟چه شد که دست مرا از میان راه گرفتی؟
به روی من تو چنان عاشقانه دست کشیدیکه شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی