همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =سید محمد شیرازی (رضوانی) | قالب = غزل | وزن =فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن | موضوع = انتظار | مناسبت = | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد اب...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
  | مطلع=همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
| تصویر =
  | نام شعر=
| توضیح تصویر =
  | شاعر = سید محمد شیرازی (رضوانی)
  | نام شعر =  
| مصحح =
  | نام شاعر =سید محمد شیرازی (رضوانی)
| بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل
| بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
  |قالب =غزل  
  | موضوع = انتظار
  |وزن = فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
  | مناسبت =
  |موضوع =انتظار
  | زمان سرایش =  
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات = ۵بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی''' از اشعار انتظار گونه شاعر قدیمی [[سید محمد شیرازی (رضوانی)]] است. این شعر در قالب غزل و در وزن فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن و فضای شعری عرفانی، معنوی در پنج بیت سروده شده است.
== متن شعر ==
{{شعر}}
{{ب|همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی|چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی}}
{{ب|همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی|چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی}}
{{ب|به کسی جمال خود را ننموده‌ای و بینم|همه جا به هر زبانی بود از تو گفت‌وگویی}}
{{ب|به کسی جمال خود را ننموده‌ای و بینم|همه جا به هر زبانی بود از تو گفت‌وگویی}}
خط ۲۵: خط ۲۴:
{{ب|همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا|تو قدم به چشم من نِه بنشین کنار جویی}}
{{ب|همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا|تو قدم به چشم من نِه بنشین کنار جویی}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
== پانویس ==
== منابع ==
[[رده:اشعار انتظار]]
[[رده:شعرهای کهن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۱

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی از
سید محمد شیرازی (رضوانی)



در قالب غزل

با وزن فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن

موضوع: انتظار
همه هست آرزویم که ببینم از تو روییچه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننموده‌ای و بینمهمه جا به هر زبانی بود از تو گفت‌وگویی
شود این‌که از ترحم دمی ای سحاب رحمتمن خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستتسر خم می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحراتو قدم به چشم من نِه بنشین کنار جویی