پس از تو جان برادر، چه رنجها که کشیدم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =پس از تو جان برادر، چه رنج‏ها که کشیدم
  | مطلع=پس از تو جان برادر، چه رنج‏ها که کشیدم
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = جودی خراسانی
  | نام شعر =
| مصحح =  
  | نام شاعر =جودی خراسانی
  | بخشی از دیوان =
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | قالب =غزل
  | قالب =غزل
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
  | وزن = مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
  | موضوع = اامام حسین(ع)
  | موضوع = اامام حسین(ع)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۱۱بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =
| یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''پس از تو جان برادر، چه رنج‏ها که کشیدم''' را شاعر آیینی [[جودی خراسانی ]] درباره  امام حسین(ع) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در یازده بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|پس از تو جان برادر، چه رنج‏ها که کشیدم|چه شهرها که نگشتم، چه کوچه ‏ها که ندیدم‏}}
{{ب|پس از تو جان برادر، چه رنج‏ها که کشیدم|چه شهرها که نگشتم، چه کوچه ‏ها که ندیدم‏}}
{{ب|به سخت جانی خود آن قدر نبود گمانم|که بی تو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم‏}}
{{ب|به سخت جانی خود آن قدر نبود گمانم|که بی تو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم‏}}
خط ۳۲: خط ۳۰:
{{ب|از این حکایت جانسوز، جودیا صف محشر|به نزد شاه شهیدان، شریک همچو شهیدم}}
{{ب|از این حکایت جانسوز، جودیا صف محشر|به نزد شاه شهیدان، شریک همچو شهیدم}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعرهای کهن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۴

پس از تو جان برادر، چه رنج‏ها که کشیدم از
جودی خراسانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: اامام حسین(ع)
پس از تو جان برادر، چه رنج‏ها که کشیدمچه شهرها که نگشتم، چه کوچه ‏ها که ندیدم‏
به سخت جانی خود آن قدر نبود گمانمکه بی تو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم‏
برون نمود در آندم که خصم، پیرهنت رابه تن ز پنجه‏ ی غم، جامه هر زمان بدریدم‏
چو ماه چارده دیدم، سر ترا به سر نیهلال ‏وار ز بار مصیبت تو، خمیدم‏
زدم به چوبه‏ ی محمل سر، آن زمانی که سر نیبه نوک نیزه‏ ی خولی، سر چو ماه تو دیدم‏
ز تازیانه و طعن سنان و طعنه‏ ی دشمندگر ز زندگی خویش گشت قطع امیدم
میان کوچه و بازار شام پای پیادهسر از خجالت نامحرمان به جیب کشیدم‏
شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بستههزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم‏
هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداستز راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم‏
ولی به این همه غم، شاد از آنم، ای شه خوبانکه نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم
از این حکایت جانسوز، جودیا صف محشربه نزد شاه شهیدان، شریک همچو شهیدم