نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم
| مطلع=
  | تصویر =  
  | نام شعر=یتیم تر
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = رضا حاج‌حسینی
  | نام شعر =یتیم تر
  | مصحح =  
  | نام شاعر =رضا حاج‌حسینی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن = مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
  |قالب =غزل
  | موضوع =حضرت سکینه(س)
  |وزن = مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
  | مناسبت =
  |موضوع =حضرت سکینه(س)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۸بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم''' را شاعر آیینی [[رضا حاج‌حسینی]] درباره حضرت سکینه(س) سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در هشت بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن می‌باشد.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم|تو را به بوی آشنای مادرت شناختم}}
{{ب|نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم|تو را به بوی آشنای مادرت شناختم}}
{{ب|تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل|که از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم}}
{{ب|تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل|که از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم}}
خط ۲۸: خط ۲۷:
{{ب|اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرا|نگاه کن منم سکینه دخترت شناختی؟}}
{{ب|اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرا|نگاه کن منم سکینه دخترت شناختی؟}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعرهای درباره حضرت سکینه(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۱

یتیم تر از
رضا حاج‌حسینی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن

موضوع: حضرت سکینه(س)
نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختمتو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبلکه از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم
تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده رامیان پاره‌پاره‌های دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود رامن از نماز لحظه‌های آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب رابه روی نیزه، از سر منوّرت شناختم
شکست عهد کوفه این گناه بی‌شمار رابه زخم‌های بی‌شمار پیکرت شناختم
تو را به حس بی‌بدیل خواهر و برادریبه چشم‌های بی‌قرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرانگاه کن منم سکینه دخترت شناختی؟