نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختم

از ویکی تراث

یتیم تر از
رضا حاج‌حسینی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن

موضوع: حضرت سکینه(س)
نه از لباس کهنه‌ات نه از سرت شناختمتو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبلکه از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم
تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده رامیان پاره‌پاره‌های دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود رامن از نماز لحظه‌های آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب رابه روی نیزه، از سر منوّرت شناختم
شکست عهد کوفه این گناه بی‌شمار رابه زخم‌های بی‌شمار پیکرت شناختم
تو را به حس بی‌بدیل خواهر و برادریبه چشم‌های بی‌قرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرانگاه کن منم سکینه دخترت شناختی؟