نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =مهدی مردانی | قالب = غزل | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن | موضوع =حضرت فاطمه(س) | مناسبت =مرثیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیا...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
  | مطلع=نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
  | تصویر =
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = مهدی مردانی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =مهدی مردانی
  | بخشی از دیوان =
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | قالب = غزل
  | قالب = غزل
  | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | وزن =مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | موضوع =حضرت فاطمه(س)
  | موضوع =حضرت فاطمه(س)
  | مناسبت =مرثیه
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۶بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =
| یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست''' مطلع شعری از شاعر معاصر [[مهدی مردانی]] است. این شعر در قالب غزل در شش بیت درباره حضرت فاطمه(س) با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن سروده شده و مناسب ایام فاطمیه است. این شعر در گونه مرثیه است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست|آهسته از غم تو زمین و زمان شکست}}
{{ب|نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست|آهسته از غم تو زمین و زمان شکست}}
{{ب|پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین|گفتم که فاطمه، کمر آسمان شکست}}
{{ب|پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین|گفتم که فاطمه، کمر آسمان شکست}}
خط ۲۶: خط ۲۵:
{{ب|با هر دری که بعد نگاه تو باز شد|انگار در گلوی علی استخوان شکست}}
{{ب|با هر دری که بعد نگاه تو باز شد|انگار در گلوی علی استخوان شکست}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر در قالب غزل]]
[[رده:شاعران معاصر]]
[[رده:شعر با موضوع حضرت زهرا(س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۷

نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست از
مهدی مردانی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: حضرت فاطمه(س)
نام تو را نوشتم و پشت جهان شکستآهسته از غم تو زمین و زمان شکست
پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنینگفتم که فاطمه، کمر آسمان شکست
هجده بهار دیدی و در سوگ تو دلمبعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست
ای دل بسوز و بشکن تا باورت شودحتماً دری که سوخته را، می‌توان شکست
بانوی نور در دلتان رنگی از خداستزیباتر است بر قد رنگین کمان، شکست
با هر دری که بعد نگاه تو باز شدانگار در گلوی علی استخوان شکست