نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست | آهسته از غم تو زمین و زمان شکست | |
پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین | گفتم که فاطمه، کمر آسمان شکست | |
هجده بهار دیدی و در سوگ تو دلم | بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست | |
ای دل بسوز و بشکن تا باورت شود | حتماً دری که سوخته را، میتوان شکست | |
بانوی نور در دلتان رنگی از خداست | زیباتر است بر قد رنگین کمان، شکست | |
با هر دری که بعد نگاه تو باز شد | انگار در گلوی علی استخوان شکست |