نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =علیرضا قزوه | قالب =غزل | وزن =مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت = | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تع...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود
  | مطلع=نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = علیرضا قزوه
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر =علیرضا قزوه
  | بخشی از دیوان =
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | قالب =غزل
  | قالب =غزل
  | وزن =مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
  | وزن =مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
  | موضوع =امام حسین(ع)
  | موضوع =امام حسین(ع)
  | مناسبت =
  | قبلی =
  | زمان سرایش = معاصر
  | بعدی =  
  | زبان = فارسی
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =۶بیت
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =
| یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود''' مطلع شعری از [[علیرضا قزوه]] در گونه مرثیه درباره امام حسین(ع) است. این شعر در قالب غزل در شش بیت با وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود|شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود}}
{{ب|نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود|شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود}}
{{ب|نخستین اتفاق تلخ‌تر از تلخ در تاریخ|که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود}}
{{ب|نخستین اتفاق تلخ‌تر از تلخ در تاریخ|که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود}}
خط ۲۶: خط ۲۵:
{{ب|اگر در کربلا طوفان نمی‌شد کس نمی‌فهمید|چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود}}
{{ب|اگر در کربلا طوفان نمی‌شد کس نمی‌فهمید|چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۸

نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود از
علیرضا قزوه



در قالب غزل

با وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

موضوع: امام حسین(ع)
نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بودشروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود
نخستین اتفاق تلخ‌تر از تلخ در تاریخکه پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود
فتاد از پا کنار رود در آن ظهر دردآلودکسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود
دلش می‌خواست می‌شد آب شد از شرم، اما حیفدلش می‌خواست صد جان داشت، اما باز هم کم بود
مدینه نه، که حتی مکّه دیگر جای امنی نیستتمام کربلا و کوفه غرق ابن‌ملجم بود
اگر در کربلا طوفان نمی‌شد کس نمی‌فهمیدچرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود