نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود
نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود | شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود | |
نخستین اتفاق تلختر از تلخ در تاریخ | که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود | |
فتاد از پا کنار رود در آن ظهر دردآلود | کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود | |
دلش میخواست میشد آب شد از شرم، اما حیف | دلش میخواست صد جان داشت، اما باز هم کم بود | |
مدینه نه، که حتی مکّه دیگر جای امنی نیست | تمام کربلا و کوفه غرق ابنملجم بود | |
اگر در کربلا طوفان نمیشد کس نمیفهمید | چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود |