بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
اطلاعات شعر | |
---|---|
قالب | غزل |
موضوع | پیامبر (ص) |
مناسبت | منقبت |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۱۰بیت |
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت سروده ای از شیخ محمود شبستری از شاعران ایرانی قرن هفتم است.
معرفی
«بهنام آنکه جان را فکرت آموخت» شعری در فضای توحیدی از شیخ محمود شبستری در موضوع پیامبر (ص) است. این شعر در قالب مثنوی در وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن در ۱۰ بیت سروده شده است.
متن شعر
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت | چراغ دل به نور جان برافروخت | |
ز فضلش هر دو عالم گشت روشن | ز فیضش خاک آدم گشت گلشن | |
چو قاف قدرتش دم بر قلم زد | ||
از آن دم گشت پیدا هر دو عالم | وز آن دم شد هویدا جان آدم | |
تعالیالله قدیمی کو به یک دم | کند آغاز و انجام دو عالم | |
در این ره انبیا چون سارباناند | دلیل و رهنمای کارواناند | |
وز ایشان سید ما گشته سالار | هم او اول، هم او آخر، در این کار | |
ز احمد تا احد یک میم فرق است | جهانی اندر آن یک میم غرق است | |
بر او ختم آمده پایان این راه | در او منزل شده «أُدعوا إلی الله» | |
مقام دلگشایش جمعِ جمع است | جمال جانفزایش شمع جمع است |
پانویس
سیری در قلمرو شعر توحیدی