آن عاشق بزرگ چو پا در رکاب کرد
آن عاشق بزرگ چو پا در رکاب کرد | جز حق هرآنچه ماند به خاطر جواب کرد | |
چشم از جهان و هر چه در او هست و نیست بست | آن راه را که گفت خدا انتخاب کرد | |
چون دوست بهر دیدن او بود منتظر | او نیز عزم دیدن او با شتاب کرد | |
بیمی نبود در دلش از حادثات دهر | وقتی به دشمنان ز شهامت خطاب کرد | |
او چشمهسار رحمت فیاض دوست بود | در امتحان اگر طلب از دشمن آب کرد | |
مظلوم بود و صبر بزرگش بر آن بلا | بنیاد ظلم را به حقیقت خراب کرد | |
مقصود یکدم است که با حق برآورند | هر لحظه را که عمر نباید حساب کرد |