ابر مستی تيره گون شد باز بی حد گريه کرد
ابر مستی تيره گون شد باز بی حد گريه کرداز کاظم بهمنیدر قالب غزلموضوع: حضرت رقیه(س) |
ابر مستی تيره گون شد باز بی حد گريه کرد | با غمت گاهي نبايد ساخت، بايد گريه کرد | |
امتحان کردم ببينم سنگ مي فهمد تو را | از تو گفتم با دلم، کوتاه آمد؛ گريه کرد | |
اي که از بوي طعام خانه ها خوابت نبرد | مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گريه کرد | |
با تمام اين اسيران فرق داري، قصه چيست؟ | هر کسي آمد به احوالت بخندد گريه کرد | |
از سر ايمان به داغت گاه مي گويم به خويش | شايد آن شب زجر هم وقتي تو را زد گريه کرد | |
وقت غسلت هم به زخم تو نمک پاشيده شد | آن زن غساله هم اشکش درآمد، گريه کرد |