ابر مستی تيره گون شد باز بی حد گريه کرد

از ویکی تراث
ابر مستی تيره گون شد باز بی حد گريه کرداز کاظم بهمنیدر قالب غزلموضوع: حضرت رقیه(س)
ابر مستی تيره گون شد باز بی حد گريه کردبا غمت گاهي نبايد ساخت، بايد گريه کرد
امتحان کردم ببينم سنگ مي فهمد تو رااز تو گفتم با دلم، کوتاه آمد؛ گريه کرد
اي که از بوي طعام خانه ها خوابت نبردمادرم نذر تو را هر وقت هم زد گريه کرد
با تمام اين اسيران فرق داري، قصه چيست؟هر کسي آمد به احوالت بخندد گريه کرد
از سر ايمان به داغت گاه مي گويم به خويششايد آن شب زجر هم وقتي تو را زد گريه کرد
وقت غسلت هم به زخم تو نمک پاشيده شدآن زن غساله هم اشکش درآمد، گريه کرد