اندر خبر بود که نبی شاه حق پرست
اندر خبر بود که نبی شاه حق پرست | چون سویِ عرش در شب معراج رخت بست | |
بر مسندِ دَنی فَتدَلّی نِهاد پای | دستی ز غیب آمد و بر پشتِ او نشست | |
چون دستِ حق بُد و اثرِ لطف ِ دوست بود | از فرطِ شادمانی مدهوش گشت و مست | |
گویند پا نهاد به دوشِ نَبی علی | از طاقِ کعبه خاست چو اصنام را شِکست | |
جاه و جلال بینْ که یَدُالله پا نِهاد | آنجا که حقّ نِهاد به صد احترامْ دست |