ای فخر کائنات گذر کن دمی به شام
ای فخر کائنات گذر کن دمی به شام | ما را اسیر بین، تو ایا سیّد انام! | |
دانند شامیان ز جفا، خون ما حلال | بگذر به ما که گشته به ما زندگی، حرام | |
دردم نه یک، نه صد، نه هزار است، این سفر | زین درد بیشمار، برت بشمرم کدام؟ | |
در بزم عام، ز اهل و عیال تو، این گروه | آن یک کنیز خواهد و آن دیگری غلام | |
اولاد خود ز کینهی اعدا، دو دسته بین | جمعی، شهید کوفه و برخی، اسیر شام | |
اطفال ما گرسنه، شب و روز، تشنهلب | یک شب کسی نداد به ایشان به شام، شام | |
رأس حسین و دُرد شراب، این چه حالت است؟ | نه دهر دون، سر آمد و نه عمر ما، تمام | |
لعل حسین و چوب جفا، زین ستم به ما | نه پای استقامت و نه دست انتقام | |
طعن سنان و جور یزید و جفای شمر | ما را انیس و مونس و یار است، والسّلام | |
آن گه یزید، حقّ نبی را بهانه کرد | سوی مدینه، آل علی را روانه کرد |