ای پنجمین امام که معصوم هفتمی

از ویکی تراث
معصوم هفتمیاز غلامرضا سازگاردر قالب غزلموضوع: امام باقر(ع)
ای پنجمین امام که معصوم هفتمیاز ما تو را ز دور سلام علیکمی
بر درد جهل خلق ز عالم طبیب‌ترنامت غریب و قبر ز نامت غریب‌تر
وقف علوم و دانش و دین کرده همّ خویشباشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش
آب و گل و سجیّت تو جز کرم نداشتدیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت
گلدسته‌ای نداشت حرم مرقدی نبودصحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود
این خاک عشق باشد و بر باد کی رودغم‌های عهد کودکی از یاد کی رود
آتش به خرمن جگر از آه با تو بودیک عمر خاطرات تو همراه با تو بود
از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آهاما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه
تو دیده‌ای چه‌ها به اسارت به عمه شددر شهر شوم شام جسارت به عمه شد
تو طفل روی ناقه‌ی عریان نشسته‌ایبر روی رحل ناقه چو قرآن نشسته‌ای
تو طعم تازیانه و سیلی چشیده‌ایبر روی خار همره طفلان دویده‌ای
دیدی تو خیمه‌های به آتش کشیده راداغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را