برخیز! (حامد اهور)
وقتی عدو به روی تو شمشیر میکشد | از درد تو تمام تنم تیر میکشد | |
طاقت ندارم این همه تنها ببینمت | وقتی که چلّه چلّه کمان تیر میکشد | |
این بغضِ جانستان که تو بیکسترین شدی | پای مرا به بازی تقدیر میکشد | |
ای قاری همیشهٔ قرآن آسمان | کار تو جزء جزء به تفسیر میکشد | |
اینکه زِ هر طرف نفست را گرفتهاند | آن کوچه را به مسلخ تصویر میکشد | |
برخیز! ای امام نماز فرشتهها | لشکر برای قتل تو تکبیر میکشد |