بر نیزه تکیه داده تنها تر از همیشه
بر نـیـزه تکیه داده تـنـها تر از هـمیـشه | با چـهـرۀ خـمـاری زیـبـا تر از همیشه | |
بـذر تـرانه بـارید از ابر خـطـبه هایش | امـا زمـین دل هـا صحـرا تر از همیشه | |
سرنـیـزه ها شـنـیـدند لحـن تـلاوتش را | اما مــحـل نـدادنـد، امـا تـر از هـمیـشه | |
سنگی ز جاهـلیت پرتاب شد به سویت | این بـار پَـر گـرفـتی بالاتـر از همیـشه | |
پیشانی ات ترک خورد، آئینه موج برداشت | تو قطره قطره گشتی دریا تراز همیشه | |
انگار حـیدری تو مظلـوم تر ز دیـروز | انگار زینب است او زهرا تر از همیشه | |
معراج جمع اضداد این جاست اینکه افتاد | مجنون تر از همه وقت، لیلاتر ازهمیشه |