به زیر سمّ ستوران چو گشت نرم تنش
به زیر سمّ ستوران چو گشت نرم تنش | به جا نماند تنی بهر جامه یا کفنش | |
گرفت پیرهن کهنه و به تن پوشید | که آفتاب نتابد به نازنین بدنش | |
چه کرده بود حسین علی به دشمن دون | که بُرد از تن مجروح، کهنه پیرهنش | |
فلک ز آتش کین، سوخت بوستان رسول | ز باد فتنه، خزان کرد صد گل از چمنش | |
ز تیر و نیزه و خنجر ز چوب و سنگ جفا | کفن نموده، شگفتا به جسم ممتحنش | |
سرش به نیزه، عیالش اسیر کوفه و شام | هزار پاره تن و روی خاک شد وطنش | |
به طشت زر، بنهادند پیش روی یزید | سری که آیۀ قرآن برون شد از دهنش | |
به تیغ، دست سلیمان برید، بهر نگین | بنایی از چه فلک داد، دست اهرمنش |