به سوی شام و کوفه ام دل شکسته می برند
به سوی شام و کوفه ام دل شکسته می برند | ببین که زینب تو را غریب و خسته می برند | |
همان وجود نازنین خدای صبر در زمین | تمام رکن قامتش زهم گسسته می برند | |
زیارت تو آمدم سرت نبود یا حسین | مرا برای دیدن سر شکسته می برند | |
تو در تنور و کودکان میان آتش حرم | غم تو ویتیم تو به دل نشسته می برند | |
ببین که یک شبه شده جمال ما همه کبود | زقتلگاه تو مرا به دست بسته می برند | |
سر امیر لشگرت به نیزه ها نمی نشست | ولی ز بغض و کین سرش به نیزه بسته می برند | |
برای کودکان خود زگوش کودکان تو | تمام گوشواره ها به دست بسته می برند |