بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بود

از ویکی تراث
بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بوداز علی انسانیدر قالب غزلموضوع: خاندان اهل بیت(ع)
بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بوددامان آسمان ز غمش پر ستاره بود
لازم نبود آتش سوزان به خیمه هادشتی ز سوز سینه ی زینب شراره بود
می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاکقرآن او ورق ورق و پاره پاره بود
یک خیمه نیم سوخته شد جای صد اسیرچیزی که ره نداشت درآن خیمه چاره بود
در زیر پای اسب دو کودک ز دست رفتچون کودکان پیاده و دشمن سواره بود
آزاد گشت آب ولیکن هزار حیفشد شیردار مادر و بی شیرخواره بود
چشمی برآنچه رفت به غارت نداشت کساما دل رباب پی گاهواره بود
یک طفل با فرات کمی حرف زد ولینشنید کس که حرف زدن با اشاره بود
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بوددر پشت ابر چهره ی هر ماه پاره بود
از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرداز مشت ها بپرس که با گوشواره بود