تا تو شدی کشته ما، بی‌‌سر و سامان شدیم

از ویکی تراث

تا تو شدی کشته ما بی‌‌سر و سامان شدیم از
غروی اصفهانی



در قالب ترکیب بند(بند۱۵)

موضوع: امام حسین(ع)


تا تو شدی کشته ما، بی‌‌سر و سامان شدیمیک‌سره سر‌گشته‌ی کوه و بیابان شدیم
خیمه و خرگاه ما، رفت به باد فنابه لجّه‌ی غم اسیر، دچار توفان شدیم
از فلک عزّ و جاه، به روی خاک سیاهبه چاه غم سرنگون، چو ماه کنعان شدیم
ز کعبه‌ی کوی تو، به حسرت روی توبه حلقه‌ی فرقه‌ای، ز بت‌پرستان شدیم
ای سر تو بر سنان! شمع ره کاروانبه مهر روی تو ما، شهره‌ی دوران شدیم
ز جور خون‌خوارگان، تو سربلندیّ و ماز دست نظّارگان، سر به گریبان شدیم
پرده‌گیان تو را، حجات عزّت دریدتا که تماشاگه، پرده‌نشینان شدیم
گاه به زندان غم، حلقه‌ی ماتم‌زدهبه کنج ویرانه ‌گاه، چو گنج شایان شدیم
چو ساربان عزا، نواخت بانگ رحیلسر تو شد روی نی، گم‌شدگان را دلیل