تنی که داد به آغوش جا رسول امینش

از ویکی تراث

تنی که داد به آغوش جا رسول امینش از
صامت بروجردی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: امام حسین(ع)


متن شعر

تنی که داد به آغوش جا رسول امینشبه خاک کرببلا چرخ سفله کرد مکینش
ز بعد کشتن اکبر گذشت از سر دنیاوگرنه خون عدو می‌‌گذشت از سر زینش
گذشت از سر و فرزند و مال و جان و برادرچو دید می‌ نتواند گذشت از سر دینش
به هر طرف که نظر می‌نمود وقت شهادتنبود دادرسی در تمام روی زمینش
به غیر هلهلۀ کوفی و شماتت شامینه لشگری ز یسار و نه همدمی ز یمینش
بس است بهر شهادت گواه روز قیامتسنان پهلو و پیکان سینه سنگ جبینش
چو خاتم از کف آن شه به چنگ اهرمن افتادچه سود این‌ که بود ماسوا به زیر نگینش
زمانه بست کمر آن ‌قَدَر به خصمی زینبکه کرد عاقبت از بی‌کسی خرابه‌ نشینش
کدام بحرِ گهر را رسد به سینه صامتکه لحظه‌ لحظه زند موج دُرّهای ثمینش