تویی آنکه سکه سلطنت زده حق به نام تو یا علی
تویی آنکه سکه سلطنت زده حق بنام تو یا علی | که بجز خدای تو مطلع بود از مقام تو یا علی | |
شده خلقت دو جهان اگر بدو حرف نیر کاف و نون | تویی آنکه خلقت کاف و نون شده از کلام تو یا علی | |
نه همین قیام وجود را تو شدی سبب ز قیام خود | بخدا دوام وجود هم بود از دوام تو یا علی | |
همه خاص و عام و شه و گدا بخورند بیعوض و بها | همه روز روزی خویشتن سرخوان عام تو یا علی | |
توشه زمین تو مه سما تو صنم شکن تو صمدنما | تویی آنکه دین مبین بپاشده ز اهتمام تو یا علی | |
بدلیل وافی لافتی پی نفی کفر و ثبوت دین | بمعارک ازل و ابد تویی و حسام تو یا علی | |
شده خلق روح الامین از آن که بهر زمان و بهر زبان | به پیمبران پی امر دین ببرد پیام تو یا علی | |
تویی آنشهی که شود عیان بصف جز از تو قدروشان | چو زنند صف همه انس و جان ز پی سلام تو یا علی | |
تو بخلق هادی و رهبری تو بحشر ساقی کوثری | چه خوشست حال کسیکه میبخورد ز جام تو یا علی | |
نبد ار مقام تولدت نشدی هر آینه قبله گه | بود احترام حریم حق همه ز احترام تو یا علی | |
ره سد ره روحالامین همی بنمود طی که مگر قوی | شودش دو بال و چو صعوگان بپرد به بام تو یا علی | |
ز ازل زمین شده تا ابد همه خاک راه جهانیان | به امید اینکه بروی خود نگرد خرام تو یا علی | |
بخ دو کون فخر صغیر بس که نموده حلقه به گوش جان | به در کسی که ز جان و دل بود او غلام تو یا علی |