تو کیستی که گرفتی به هر دلی وطنی

از ویکی تراث
تو کیستی که گرفتی به هر دلی وطنیاز ناصرالدین شاه قاجاردر قالب غزلموضوع: امام حسین(ع)
تو کیستی که گرفتی به هر دلی وطنیکه نه در انجمنی نه برون ز انجمنی
جگر خراش عقیقی خراش بر جگریسخن گداز و سخن آفرین و خوش سخنی
به هر صدف گهری و به هر گهر چمنیکه در نظر مه و منظور چشم مرد و زنی
محمدی نه علی نه حسن نه پس تو که ییتویی حسین که بویت وزد به هر چمنی
به بوی، همچو محمد به خوی همچو علیبدین مظهر داور به خلق چون حسنی
تو آن حسین غریبی که روز عاشوراجهان مصالحه کردی به کهنه پیرهنی
تو آن حسین وحیدی که زد لبان تو رایزید چوب همی گفت خوش لب و دهنی
تو آن حسین شهیدی که در کنار فراتشدی شهید و نکردی ز آب تر دهنی
تو آن حسین غریبی که زیر خنجر شمربه فکر درد و غم شیعیان خویشتنی
بلی بلی تو همانی که روز عاشورادو صد مجادله کردی نبرده یک کفنی
تو آن حسین غریبی که خانۀ خولیسرت میان تنور و جداست از بدنی
خموش ناصردین شو که زینب مضطَربگفت نیست به دوران ستم کشی چو منی