خال لب (امام خمینی)
من به خال لبت، ای دوست گرفتار شدم | چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم | |
فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم | همچو منصور خریدار سر دار شدم | |
غم دلدار، فکنده است به جانم شرری | که به جان آمدم و، شهرهٔ بازار شدم | |
در میخانه گشایید به رویم، شب و روز | که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم | |
جامهٔ زهد و ریا کندم و، بر تن کردم | خرقهٔ پیر خراباتی و، هشیار شدم | |
واعظ شهر، که از پند خود آزارم داد | از دم رِند میآلوده، مددکار شدم | |
بگذارید که از بتکده یادی بکنم | من که با دست بت میکده بیدار شدم |
شرح و تفسیر
خال
در این شعر، «خال» به معنای «نقطه وحدت» است؛ «لب» کلام معشوق را گویند؛ مراد از «چشم بیمار»، عنایات پروردگار متعال و «بیمار شدم»، یعنی به وجد آمدن بعد از مشاهدات می باشد.
فارغ از خود شدم
در این شعر «فارغ از خود شدم»، یعنی خود را فراموش کردن که این از صفات صاحب قلب سلیم است. «کوس اناالحق بزدم»، «اناالحق» در ادبیات فارسی یک ضرب المثل است و در اینجا کنایه از استقامت ورزیدن در برابر ملامتهای مردم میباشد.
سرودها در پاسخ به این غزل
مقالهٔ اصلی: تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
سید علی خامنه رهبر انقلاب اسلامی ایران در پاسخ به این غزل سروده ای دارند که با مصراع "تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی/تو طبیب همهای از چه تو بیمار شدی" آغاز میشود.