خدا به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم | | به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم |
شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک | | به هیچ خانه در این شام تیره راه ندارم |
ز خستگیست به دیوار طوعه تکیه زدم من | | و گرنه جز به خداوند تکیهگاه ندارم |
کِشَند جانب دارالاماره با چه گناهم | | عزیز فاطمه جز عشق تو گناه ندارم |
به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت | | حسین از تو جز امید یک نگاه ندارم |
به راه عشق تو سر میدهم که وای به حالم | | اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم |
به اشتباه سوی کوفه خواندمت که بیایی | | دریغ مهلت جبران اشتباه ندارم |
غم تو کرده سیه روز من که در همه عمرم | | قسم به خال تو یک نقطۀ سیاه ندارم |
سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت | | نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم |