خدا گر بار ایمان تو را سنجد سر مویی | | به میزان عمل، سالم نمیماند ترازویی |
کنار حسن تو جنات تجری تحته الانهار | | به مشتی سبزه میماند که روئیده لب جویی |
قدت در روزگار شعب خم شد لحظه در لحظه | | ولی نگذاشتی از غم بیفتد خم بر ابرویی |
علی ابن ابیطالب علی نامش سه گام از تو | | عقب تر گام برمیدارد از روی ادب گویی |
تو چون اصحاب کهفی در مثل تاریخ میگوید | | از اسلامت نبرده هیچ موقع دشمنت بویی |
اگر اسلام باقی ماند سویی همتت بود و | | خدیجه ثروتش سویی علی تیغ خمش سویی |
غزل در محضر رب قصیده عرض تکلیف است | | مگر بخشد به من عیب قوافی را ز پر گویی |