خون خوردم در غم آن طفل که جای لبنش

از ویکی تراث

خون خوردم در غم آن طفل که جای لبنش از
جلال‌الدین همایی



در قالب غزل

با وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

موضوع: علی اصغر(ع)


خون خوردم در غم آن طفل که جای لبنشریخت، دست ستم حرمله، خون در دهنش
کودکی کآب، ز سرچشمۀ وحدت می‌خوردگشت از سوز عطش، آب، روان در بدنش
گر تن نوگل لیلا، نبود لالۀ سرخاز چه آغشته به خون گشت، چنین پیرهنش
غنچه‌ای از چمن‌زادۀ زهرا، بشکفتکه شد از زخم سنان، چون گل صد برگ، تنش
گلشنی ساخته در دشت بلا گشت، که بودغنچه‌اش، اصغر و گل، قاسم و، اکبر سمنش
تشنه لب کشته شد آن شاه، که با خنجر و تیرگشت، ببریده و شد دوخته، بر تن، کفنش
آن که باشد نظرش داروی هر درد سناچشم دارم، که فتد گوشۀ چشمی به منش