در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم

از ویکی تراث

در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم از
سیف فرغانی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: عرفانی
در عشق دوست از سر جان نیز بگذریمدر یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم
مالی کز او فقیر وغنی را توانگری‌ستدرویش‌وار از سر آن نیز بگذریم
گر دل چو دیگران نگرانی کند به غیردر حال از این دل نگران نیز بگذریم
قومی نشسته‌اند برای جنان وحوربرخیز تا ز حور و جنان نیز بگذریم
از لامکان گذشتن اگرچه نه کار ماستگر لا مدد کند ز مکان نیز بگذریم
هرچند از مکان به زمانی توان گذشتوقتی بُوَد که ما ز زمان نیز بگذریم
این عقل و بخت از پی دنیا بُوَد به‌کاراز عقل پیر و بخت جوان نیز بگذریم