در کنار علقمه سروی زپا افتاده است

از ویکی تراث

در کنار علقمه سروی زپا افتاده است از
محمد علامه



در قالب قصیده

موضوع: حضرت عباس(ع)


در کنار علقمه سروی زپا افتاده استیا گلی از گلشن آل عبا افتاده است
در فضای رزمگاه نینوا با شور و آهناله جانسوز ادرک یا اخا افتاده است
از نوای جانگذار ساقی لب تشنه گانلرزه بر اندام شاه نینوا افتاده است
شه سوار اسب شد باسر بمیدان رویکردتا ببیند جسم عباسش کجا افتاده است
ناگهان از صدر زین افکند خود را بر زمیندید بسم الله از قرآن جدا افتاده است
تا کنار نهر علقمه بوی عباسش کشیددید برخاک سیه صاحب لوا افتاده است
کرده در دریای خون ماه بنی هاشم غروبتشنه لب سقای دشت کربلا افتاده است
دست خود را بر کمر بگرفت و آهی بر کشیدگفت پشت من زهجرانت دوتا افتاده است
خیز برپاکن لوا آبی رسان اندر حرماز چه رو برخاک این قد رسا افتاده است
بهر آبی در حرم طفلان من در انتظاراز عطش بنگر چه شوری خیمه­ ها افتاده است
هر چه شه نالید عباسش زلب، لب برنداشتدید مرغ روح او سوی سما افتاده است
گفت بس جسم برادر را برم در خیمه گاهدید هر عضوی ز اعضایش سوا افتاده است
حال زینب رامگو، "علامه" از شه چو ن شنیددست عباس علمدارش جدا افتاده است