رأس حسین تا که به نی در ظهور شد

    از ویکی تراث

    رأس حسین تا که به نی در ظهور شد از
    میرزا محمد‌باقر رازی



    در قالب غزل

    موضوع: امام حسین(ع)


    رأس حسین تا که به نی در ظهور شدگفتی که دیدگان مه و مهر، کور شد
    آن سر چو بر سپهر سِنان سَنان نشستعیسی به چرخ یا که چو موسی به طور شد
    چون شب شدی، به خانه‌ی خولی نزول کرداین قصّه‌اش، حدیث سلیمان و مور شد
    آن سر که جلوه‌اش به فلک نور می‌فشانْدمنزل‌گهش به مطبخ و قعر تنور شد
    بهر نماز شب، زن خولی ز جای خواستدیدی که مطبخش، همه یک لمعه نور شد
    دیدی که هودجی ز سما شد سوی زمیندیدی زنی در اوست که خاتون حور شد
    از خاک بر‌گرفت سر و در بغل کشیدبوسید و بس گریست که دل ناصبور شد
    گفتا کدام ظالمت از تن‌، جدا نمود؟این انتقام از تو به «یومُ ‌النّشور» شد
    گفت ای عزیز مادر و ای نور عین من!بودی غریب و دیدنت امشب، ضرور شد
    پس بر زمین نهاد، به اوج فلک شدیاز جورِ خیلِ انس، به فوج مَلَک شدی