روزی که اهلبیت رسالت به شام شد
روزی که اهلبیت رسالت به شام شد | یکباره صبحِ شام، مبدّل به شام شد | |
زآن بوم شوم، از پی نظّاره مرد و زن | آن یک به برزن آمد و این یک به بام شد | |
از یکدگر به جُست و خبر، دیده بازشان | تا بر سلالگان رسول انام شد | |
کاین آهو از چه دشت، اسیر کمند گشت؟ | وین بلبل از چه باغ، گرفتار دام شد؟ | |
بستند بالشان ز چه در شرع مصطفی؟ | صید کبوتران حرم، گر حرام شد | |
تا با خبر که شاه شهیدش به نیزه، سر | مشهودِ خاص آمد و منظورِ عام شد | |
در خنده آن، که سکّه به اسم یزید گشت | در طعنه این، که خطبه به نام امام شد | |
با هم به مژده کز اسرای سپاه ما | کاخ امیر پُر ز کنیز و غلام شد |