رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد | پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد | |
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک | دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد | |
پس از بی مهری دریا، قَسِیُّ القلب شد آتش | به جان دودمان رحمة للعالمین افتاد | |
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسیها نیست | که چشمش سوی خیمه، لحظههای واپسین افتاد | |
شکستن با غلاف تیغ را سربسته میگویم | زبانم لال النگوی زنان از آستین افتاد | |
برای من نگه دار و بیاور زخمهایت را | اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد | |
نفهمیدند طاها را نفهمیدند یاسین را | به چوب خیزران دندانهای از حرف سین افتاد |