زینت دوش نبی خاک سیه جای تو نیست | | پسر خاک سیه منزل و ماوای تو نیست |
خاک عالم به سرم کز اثر تیغ و سنان | | جای یک بوسه من بر همه اعضای تو نیست |
شمر لب تشنه چسان رشته عمر تو گسیخت | | مر ندید او اثر رنگ به سیمای تو نیست |
قاصدی کو که فرستم دمی از کرب و بلا | | در نجف با خبر از حال تو بابای تو نیست |
شمر نگذاشت پس از قتل تو معجر پسرم | | کفنی بهر قد و قامت رعنای تو نیست |
دادی ای شاه به میدان محبت سر خویش | | از خدا غیر خدا هیچ تمنای تو نیست |
زین جفاها که کنی ای پسر سعد دغا | | مگر از دود دل فاطمه پروای تو نیست |
ز غم بی کسیت شد جگر سنگ کباب | | یک جوی رحم چرا بر دل اعدای تو نیست |
گر بگویم که ز داغ علی اکبر پسرت | | شاهدی بهتر از این چشم گهر زای تو نیست |
نه برادر نه پسر تن به زمین سر بستان | | نیست دردی که زهر گوشه مهیای تو نیست |
شمر نیلی کند از ظلم رخ دختر تو | | مگر این سوخته دل دخت دل آرای تو نیست |
تنت امروز چنین سرمه صفت می نگرم | | با خبر خواهرت از امشب و فردای تو نیست |
بجز از چشم من و چشمه ی زخم بدنت | | خون فشان چشم کسی بهر تماشای تو نیست |
غیر زنجیر که در بستن ما بسته کمر | | هیچکس نیست که در بند سروپای تو نیست |
خسروا (صامت) محزون ز عزایت شب و روز | | کآرزوئی به دلم غیر تمنای تو نیست |