سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بود

از ویکی تراث
سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بوداز علی اکبر لطیفیاندر قالب غزلموضوع: حضرت زهرا(س)
سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بودآنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود
یک عمر آه و نفرین ، از این و آن شنیدمتنها به جرم این که نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردمای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
طفلان من به جای مردم گرسنه بودندافطار خانه ی ما در سفره ی شما بود
امروز را نبینید این بی حیا لگد زددیروز پشت این در جمعیت گدا بود
من هیچ شکوه ای از بیگانگان ندارمآنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدمدر راه دوست باید آماده ی بلا بود
دستم شکست اما من درد حس نکردماسم علی دوا بود ، ذکر علی شفا بود
رفتم برای مردم حجّت تمام کردماو را که می کشیدید او حجت خدا بود
ای کاش می شکستند این دست دیگرم رااما به جای این دست آن دست بسته وا بود
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زدآن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشدوقتی سرم به در خورد ، فضه علی کجا بود
تازه میان کوچه قلبم به درد آمدحیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمیداز بس که مردن من چون شمع ، بیصدا بود
از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدمتابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل هابا ما شکسته دل ها دنیا که بی وفا بود