سیاست داشت اما مثل حیدر بود در میدان
سیاست داشت اما مثل حیدر بود در میدان | که تیغ تیز میدان میدهد سَیّاس را برهان | |
سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ | اگر هم بسته باشد مجتبی با دشمنش پیمان | |
حسن تنها نه در منزل اسیر حیلۀ زن بود | که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان | |
حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او | حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان | |
به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامۀ احمد | به روی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان | |
بپرس از کوچهها بعد از علیبنابیطالب | کدامین شانه در تاریکی شب میبَرَد اَنبان؟ | |
کسی که گرد فرشش را تبرک میبرد جبریل | نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان | |
مُعزّ المؤمنین است او بپرس از مردم نجران | کریم اهلبیت است او بپرس از سورۀ انسان |