شاه ما شاه است و نامش مرتضاست | | در دو عالم شاه ما شیر خداست |
شاه مارا برهمه شاهان شهی است | | شاه ما بر جمله شاهان پادشاست |
غیر او دیگر تو خود شاهی مدان | | غیر حق بر هرکه می نازی خطاست |
شاه ما آن شه که نامش حیدر است | | بر همه شاهان یقین فرمانرواست |
چند گویی تو زشاهان مجاز | | که بدانی شاه شاهان شاه ماست |
شاه شاهان جهان از ما طلب | | شاه جنّ و انس و شاه اولیاست |
گنج حق در سینه ی آن شاه دان | | باب علمش گر همی خوانم رواست |
شاه سلطانان عالم چون علیست | | یادگار مصطفای با صفاست |
مصطفی را غیر او همدم نبود | | در حقیقت راز دار مصطفاست |
جمله ی شاهان عالم سر به سر | | بر در این شاه ما همچون گداست |
دو چراغند و ازیشان یک شعاع | | نور ایشان کی زیکدیگر جداست |
آنکه در قرآن سراسر مدح او | | هست خاصه زینتش در هل اتاست |
شمس تبریزی تو حق دانسته ای | | جان ما با مصطفا و مرتضاست |
مصطفی و مرتضی هردو یکی است | | تا نگویی تو زیکدیگر جداست |
گرجدا دانی علی از مصطفی | | دشمن جانت خدای کبریاست |
اهل بینش جملگی خود بر حق اند | | چشمه ی نورش علی مرتضاست |