شبه پیغمبر علی از صدر زین افتاده است | | اکبر گلگون بدن، روی زمین افتاده است |
با نوای دلخراشی زد صدا: بابا بیا | | سبط خاتم را ز انگشتر، نگین افتاده است |
آفتاب خیمهها شد جانب میدان، روان | | دید در خون غوطهور آن مه جبین افتاده است |
صورتش بر صورت اکبر نهاد و ناله زد | | لرزهها بر عرش ربالعالمین افتاده است |
از حرم، زینب به سوی خسرو خوبان دوید | | دید روی جسم اکبر، شاه دین افتاده است |
شورشی بر پا کنار جسم اکبر شد کز آن | | در عزا و غصه، فردوس برین افتاده است |
آتش داغش شرر زد بر دل اهل حرم | | هم شراری بر دل حبلالمتین افتاده است |
آه محرم این جهان، بیاعتبار و عزت است | | عزت جاوید ما در واپسین افتاده است |