شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشت

از ویکی تراث

شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشت از
جواد محقق



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: حضرت زینب(س)
شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشتحدیث دربه‌دری‌های من شنیدن داشت
بسیط دشت، چنان لاله‌زار حسرت بودکه سبزه نیز سر سرخ بر دمیدن داشت
هدف چه بود در این کارزار خون‌آلودکه شعله شوقِ به هر خیمه سرکشیدن داشت
چه بود در سر گل‌های باغ سبز رسولکه دشت فتنه هنوز آرزوی چیدن داشت
به اوج آبی آن آسمانِ خونین‌رنگکبوترِ دل من شوق پرکشیدن داشت
ستارگان چمن پیش تیغ صف بستندخدا دوباره مگر عزم گل گُزیدن داشت
ننالم از خط تقدیر خویش در زنجیرکه سرنوشت تو در خاک و خون تپیدن داشت
صبور ثانیه‌های غم و بلای تو بوددلم که وعدهٔ بسیار داغ دیدن داشت
پیام پرپرِ گل‌های باغ را می‌بردنسیم صبح که بر خاک و خون وزیدن داشت