شده شرمنده شمس از روی حضرت کاظم
الگو:خدایا دست گیری تو از ژولیده محزون
شده شرمنده شمس از روی حضرت کاظم | قمر شد مات از چهر نکوی حضرت کاظم | |
بغیر از ذات حق آگه نباشد اندر این عالم | کسی از سر اسرار مگوی حضرت کاظم | |
بود او ششمین رهبر ز بعد ساقی کوثر | که باشد قبله حاجات کوی حضرت کاظم | |
نه بتوان توصیفش کرد که آسان نیست اوصافش | که ینکو هست وصف تار موی حضرت کاظم | |
ببیند یوسف از رویش بگوبد مرحبا بر حق | که ینکو خلق کرده حسن روی حضرت کاظم | |
به عالم رنگ و بوی گل بود از نور رخسارش | بود خوی محمد خلق و خوی حضرت کاظم | |
ولی از جور هارون دغا لبریز شد آخر | ز زهر خانمان سوزی سبوی حضرت کاظم | |
بدی در گوشه زندان چاارده سال آن مولا | بدی با حق تعالی گفتگوی حضرت کاظم | |
طلب میکرد او مرگ از خدا با دیده گریان | که وصل یار بودی آرزوی حضرت کاظم |