شعله زد در خرمن جان آه آتش زای من

از ویکی تراث

شعله زد در خرمن جان آه آتش زای من از
محمد عابد تبریزی



در قالب غزل

موضوع: حضرت زهرا (س) و امام علی (ع)
شعله زد در خرمن جان آه آتش زای منکو زلال فیض لعلت؟ جان من! زهرای من
هاله ی غم چتر گردان جمالت گشته استکو خدائی جلوه ات؟ ای ماه مهر آرای من
نشکفد گر بر تکلّم غنچه ی خاموش توهر سخن افسرده گردد بر لب گویای من
نرگست گوئی بود مست شکر خواب سحرای نگاهت مایه ی نوشینی رویای من
بوی هجران می تراود از گل پژمرده اتوایِ من!‌ از تلخی ایّام هجران، وای من
نوبهارا جلوه ات چون شد، مگر باد خزانبرد بر یغما صفای این گل رعنای من
از نیایش شعله در جان ملائک می زدیذکر و تسبیحت چه شد ای همدم نجوای من
چشم بیدار تو را چون خفته بینم نیمروز؟ای چراغ افروز بزم طاعت شبهای من
بشکند دستی که شد ویرانگر بنیان صبرکرد چون فیروزه، رنگ لولو لالای من
ریخت اشکم، ریخت تا گردون به جامت زهر غمسوخت جانت، سوخت تا کاشانه و ماوای من
از تو باشد رونق گنجینه ی تنزیل و وحیای به اکلیل کرامت گوهر والای من
حال امروز تو خون اندر دل من می کندگر نگردد حال، وای از تلخی فردای من
قامت صبرم شکست از بار محنت زای دردتا نشان سنگ کین شد گوهر یکتای من
شکرُ لِلَّه جز به درگاه نبی و آل اوپیش کس عابد نشد خم قدّ استغنای من